سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 207014

  بازدید امروز : 86

  بازدید دیروز : 253

خوشبختی - زلال پرست

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

 

پیوندهای روزانه

مراسم تشکر صلاحی از... بی حضور خودش [110]
حلزون شکن عدن -شهریار مندنی پور [103]
اشتباه می کنی-داستان کوتاه بابک تختی [122]
نقد فیلم تقاطع [83]
وزیری خالق نواهای ماندگار [93]
تولد کودکی با قلب خارجی [131]
تدوین تاریخ فلسفه در ایران [129]
غذاهای مفید برای قلب و مغز [132]
جمشید مشایخی، نیم قرن فعالیت هنر&# [90]
اصول داستان نویسی [148]
کارنامه هنری مخملباف [90]
انتشار رمان بار هستی در زادگاه کوندرا برای نخستین بار [95]
البوم شبهای تهران -سعید شنبه زاده [153]
البوم عکس های استاد شجریان [187]
پاپلونرودا-مجموعه اشعار (انگلیسی) [259]
[آرشیو(20)]

 

لینک به لوگوی من

خوشبختی - زلال پرست

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

آوای آشنا

 

بایگانی

بهمن
اسفند
فروردین 84
اردیبهشت 84
تیر 84
مرداد 84
شهریور 84
مهر 84
ابان 84
اذر 84
دی 84
بهمن 84
اسفند 84
فروردین 85
اردیبهشت 85
خرداد 85
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
پاییز 1385

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

خوشبختی

نویسنده:زلال پرستم::: سه شنبه 85/2/5::: ساعت 2:5 عصر

نمیدانم چند ساله است اما قامتش خمیده .همیشه از دور دیدمش به اندازه یک خیابان ویک شیشه فاصله وعادت کرده ام به اینکه هر روز صبح اورا ببینم به بهانه اب دادن به گل هایی که از اب سیراب شده اند ومن بی انکه بدانم چرا هنوز به شمعدانی خشکیده لبه پنجره ام اب میدهم و امیدوارم روزی شاخه های خشکیده اش سبز شوند.نمی دانم چرا اینقدر دلم به حال او میسوزد.  به حال او ,همان مردی که یکسال است ریز سایبان ساختمان روبروی پنجره اتاق من می خوابد .همان مردی که شب ها وقتی که هیچکس بیدار نیست ارام ارام میاید و گونی اش را پهن می کند ان گوشه ای که من احساس میکنم هرگز خاطره یک خیابان خواب بدبخت اواره را از یاد نمی برد .صبح ها وقتی که به گلدان هایم اب میدهم خورشید کم کمک از خواب بیدار شده است درست در همان لحظه هایی که او کیسه اش را به دوش می کشد و ارام ارام ناپدید میشود و دقیقا در همان لحظه هاست که احساس میکنم چقدر تعریف خوشبختی میتواند متفاوت باشد برای کسی چون من  خوشبختی یعنی از زندگی لذت بردن و برای کسی چون او خوشبختی شاید خوابیدن در اتاقی باشد با یک زیر انداز گرم ونرم .اما شاید هم او با همه این بدبختی ها خودش را خوشبخت بداند کسی چه میداند شاید تعریفش ازخوشبحتی خوابیدن در فضای باز باشد در کنار یک خیابان شلوغ  .ولی هر چه که باشد یا نباشد دلم به حال اومیسوزد و به حال گلدان خشکید ه ام که مجبور است هر روز حجم بی مصرفی از اب را تحمل کتد.


موضوعات یادداشت



[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com