(( دانایی ما حقیقت های بسیار ,اما یقین های اندک در خود دارد.پس باید به فرضیه های خویش با روح انتقادی بنگریم,باید انها را تا ان جا که امکان دارد بدقت بیازماییم و ببینیم که ایا براستی نمی توان خطا بودن انها را ثابت کرد.))
کارل پوپر- جهان گرایشها
من و او
از من پرسید فرق بین سیاه و سفید چیست؟ چشمانم را بستم همه جا سیاه بود باز کردم همه جا روشن شد .لبخند زدم و گفتم :(( اینکه خیلی ساده است وقتی نور نباشه همه جا سیاهه وقتی که نور باشه می تونی همه جا رو ببینی اونوقت همه جا سفیده روشنه!))
لبخند تلخی زد و گفت :(( به همین سادگی؟..خوب بگو نور چیه؟))
من جواب دادم :(( روشنایی ))
او:روشنایی چیه
من:وقتی نور باشه همه جا روشنه
او : اوه گرفتار شدی گرفتار یک دوره باطل ! ببین تو فرق بین سیاه و سفید را نمیدانی
من : تو بگو فرقشون چیه؟
او :سیاهی همان تلقینی است که ادمیان به ان گرفتارند تلفین دانایی اینکه فکر می کنند بسیار می دانند!
سفیدی هم همان احساس لطیفی است که باعث می شود تو ومن بنشینیم و راز تفاوت بین سیاهی وسفیدی راکشف کنیم...به همین سادگی!!
من : اه که تو هم فرق میان سیاهی وسفیدی را نمیدانی . در جهان هیچ امر مطلقی نیست .توهم گرفتار یک تلقین پوچ شدی !
پی نوشت:
از امروز این وبلاگ به صورت هفتگی به روز میشود.