((هیچ اتفاقی تصادفی نیست )) این را یکی از دوستانم میگفت ...شاید بعضی وقتها با این جمله موافق بوده باشم و شایدهم نه .اما امروز صبح وقتی ای میل یکی از دوستانم را باز کردم ، اولین جمله ایی که به ذهنم رسید همین جمله چهار کلمه ایی بود.
دیشب انقدر گرفتار کارهای درسی و غیر درسی ام بودم، که دلم میخواست به جای 24 ساعت ، روزم 48 ساعته شود .این روزها شاید تا حدی شاکی شده باشم ، شاکی از همه چیز ، شاید هم موقتی باشد . در واقع میشود گفت که :فشار ها که کمتر شود امید ان هست که شکایت از شرایط هم کاسته شود و ما تنها به همین امید ، دلخوش داریم!
بگذریم میخواستم بگویم گرفتاری های ادم که زیاد شود ، خیلی طبیعی است که دلش بخواهد زمان در دسنرسش به طور توانی افزایش پیدا کند ، خیلی طبیعی است که بعضی وقتها بخواهی از زیر خیلی بارها با گفتن اینکه کاش فقط یک ساعت زمانم بیشتر بود خلاص شوی! من هم این روزها دقیقا شرایطی مشابه داشتم ، اینکه تا چشم روی هم میگذاشتم یک روز گذشته بود وکارهایی را که میخواستم انجام بدهم هنوز ناتمام مانده بود ند.شاید برنامه ریزی ام ضعیف بوده ، شاید توقع من از خودم زیاد بوده و...
خلاصه با این ذهنیت ای میلم را باز کردم و این لینک رادیدم که اسمش : JUST ONE MORE HOUR بود.
...
لینک را ببینید، برای یک لحظه کوتاه هم که شده ، به خودمان ، خواسته های واقعی مان ، اطرافیان و حتی همان شرایط ناخوشایندی که از انها شاکی هستیم ، فکر کنیم.
اینکه میگویم هیچ اتفاقی تصادفی نیست ،برای این است که احساس میکنم برای خوب زندگی کردن هم 24 ساعت وقت زیادی است! شاید این ای میل باید می امد تا لحظه ای کوتاه بخواهم به فلسفه زندگی فکر کنم .به اینکه چرا زمان بیشتری میخواهم!
پ.ن:
گل گلدون - به متن بالا هیچ ربطی نداشت ،می دونم!
حاصل عمر این یکی یک مقدار دیر باز میشه.