سلام.

فلش زيبايي بود والبته قابل تامل.

ولي اعتراف مي كنم اونقدر تنبلم و دچار رخوت و سستي شدم كه همچنان فكر كردن در مورد آنهايي كه بيشتر از دست داده ام را بر انجام دادنش ترجيح مي دهم.

بر عكس شما گاهي اين گذر پر شتاب ايام خرسندم مي كند تا جايي كه با تمام وجود بر نواي درونيم فرياد مي زنم بگذار بگذرند. هر چه سريعتر بهتر....

سلام . يك پست عقب افتادم ....تا آمدم كامنتي واسه عكس زيبا و اهنگ زيباتر آفا همايون بزارم ....فورا پست ديگري نوشتي ماشالله بسرعت آهو ميرويد و من هم لاكپشت وار !! مي آيم ......هفت ، هشت سال پيش وقتي همايون با باباش آمده بود اينجا و ما براي اولين بار با آقا زاده محمدرضاي شجريان ميديديم ....آخرش ندانستيم كدام پدر است كدام پسر .....از بس كه محمدرضا موهايش مشكي كرده بود . واقعا جا داشت مخصوصا بيايم و براي آن دو حسن سليقه و انتخاب به اندازه لذتي كه بردم تشكري بكنم . شاد باشي .

سلام

خيلي ممنون از متن قشنگتون . ميدونيد خانم فرخ نيا منم وقتي يك كم دقت كردم ديدم درسته ، اره هيچ اتفاقي نميتونه تصادفي باشه ، حتي اون اتفاق‏هايي هم كه فكر ميكنيم تصادفي بوده اند باز اگه دقت كنيم قطعا حكمت آن را در مي‏يابيم. ......

من اختيار خود را تسليم عشق كردم

همچون زمام اشتر در دست ساربانان

اگه .....نمي دونم شايد نشه به اين صراحت گفت ....شايد براي اينكه خودمون رو راحت كنيم ميگيم اتفاق بود تا ديگه مجبور نباشيم بهش فكر كنيم ....

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

آري به اتفاق مي توان جهان گرفت

ميخواست گل كه دم زند از رنگ و بوي دوست

از غيرت صبا نفسش در دهان گرفت

.......

بر برگ گل به خون شقايق نوشته اند

وان كس كه پخته شد مي چون ارغوان گرفت

.....

باز هم ممنون از متن قشنگتون