سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 207333

  بازدید امروز : 19

  بازدید دیروز : 0

. - زلال پرست

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

 

پیوندهای روزانه

مراسم تشکر صلاحی از... بی حضور خودش [110]
حلزون شکن عدن -شهریار مندنی پور [103]
اشتباه می کنی-داستان کوتاه بابک تختی [122]
نقد فیلم تقاطع [83]
وزیری خالق نواهای ماندگار [93]
تولد کودکی با قلب خارجی [131]
تدوین تاریخ فلسفه در ایران [129]
غذاهای مفید برای قلب و مغز [132]
جمشید مشایخی، نیم قرن فعالیت هنر&# [90]
اصول داستان نویسی [148]
کارنامه هنری مخملباف [90]
انتشار رمان بار هستی در زادگاه کوندرا برای نخستین بار [95]
البوم شبهای تهران -سعید شنبه زاده [153]
البوم عکس های استاد شجریان [187]
پاپلونرودا-مجموعه اشعار (انگلیسی) [259]
[آرشیو(20)]

 

لینک به لوگوی من

. - زلال پرست

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

آوای آشنا

 

بایگانی

بهمن
اسفند
فروردین 84
اردیبهشت 84
تیر 84
مرداد 84
شهریور 84
مهر 84
ابان 84
اذر 84
دی 84
بهمن 84
اسفند 84
فروردین 85
اردیبهشت 85
خرداد 85
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
پاییز 1385

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

.

نویسنده:زلال پرستم::: سه شنبه 85/3/30::: ساعت 4:30 عصر

 داستان شیخ سمعان را   ((شیخ صنعان)) ازمنطق طیر عطار میخوانم .داستان  مربوط به زاهد وپارسایی است که حاصل پنچاه سال عبادت و زهدش را همه در راه عشقش به یک دختر زیباروی ترسایی در می بازد در طول داستان به تمام خواسته های دختر ترسایی  عمل میکند به دیر مغان می رود .از مسلمانی دست می شوید .شراب مینوشد انقدر که از مستی از خود بیخود میشود و انقدر به پای معشوقش زاری میکند که از هوش می رود ولی دختر ترسایی در نهایت به او میگوید:کابینش سنگین است و شیخ فقیر و... یاران شبخ برایش نذر میکنند که مستی عشق از سرش بیرون رود ودرنهایت دعاهایشان مستجاب میشود و شیخ نومسلمان میشود و در اخر داستان هم  دختر ترسا بدنبال شیخ به دیار او میاید به پای شیخ می افتد و از او به خاطر تمام درد و رنجی که نصیب شیخ کرده طلب بخشش میکند و همان دم جان می سپارد ...

در طول داستان به این فکر میکنم که چگونه میشود شیخی با این همه پشتوانه معنوی اینچنین درگیر عشقی خانمانسوز شود.هرچه هم سعی میکنم نمیتوانم از این داستان مفهوم عارفانه برداشت کنم !در واقع نمی توانم درک کنم که دیر مغان و زنار و شراب و...این داستان همگی مفهوم و تعبیر عارفانه دارند .شاید اطلاعات من از عرفان خیلی  ناچیز است . به علاوه اینها فنا شدن عاشق در معشوق که در این داستان به قسمت جان دادن دختر در پای شیخ  نسبت داده شده برایم غیر قابل درک است .

داستان عرفا هم داستان غریبی است!


موضوعات یادداشت



[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com