نشسته بودم و داشتم با خیال راحت (شب، سکوت ،کویر )استاد شجریان را گوش می کردم ، البته خیلی هم خیالم راحت نبود اما سعی می کردم که به چیزی فکر نکنم ،حتی به همان موسیقی که گوش می دادم .مثلن می خواستم تمرین کنم که روی هیچ تمرکز کنم (!) در همین لحظه های تمر کز بود که صدای زنگ smsگوشی ام در امد ؛ بعد از خواندن پیام ، تمرکز را که بی خیال شدم هیچ، هر انچه فکر های رنگی و غیر رنگی هم که در عالم هست به سرم هجوم اوردند.ان sms را اینجا مینویسم .دوست دارم نظر شما را هم در مورد ان بدانم .شاید مطلب بعدی من در مورد همین موضوع باشد:
?!what is free life and how may it look like