سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 202939

  بازدید امروز : 40

  بازدید دیروز : 9

اسفند - زلال پرست

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

درباره خودم

 

پیوندهای روزانه

مراسم تشکر صلاحی از... بی حضور خودش [110]
حلزون شکن عدن -شهریار مندنی پور [103]
اشتباه می کنی-داستان کوتاه بابک تختی [122]
نقد فیلم تقاطع [83]
وزیری خالق نواهای ماندگار [93]
تولد کودکی با قلب خارجی [131]
تدوین تاریخ فلسفه در ایران [129]
غذاهای مفید برای قلب و مغز [132]
جمشید مشایخی، نیم قرن فعالیت هنر&# [90]
اصول داستان نویسی [148]
کارنامه هنری مخملباف [90]
انتشار رمان بار هستی در زادگاه کوندرا برای نخستین بار [95]
البوم شبهای تهران -سعید شنبه زاده [153]
البوم عکس های استاد شجریان [187]
پاپلونرودا-مجموعه اشعار (انگلیسی) [259]
[آرشیو(20)]

 

لینک به لوگوی من

اسفند - زلال پرست

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

آوای آشنا

 

بایگانی

بهمن
اسفند
فروردین 84
اردیبهشت 84
تیر 84
مرداد 84
شهریور 84
مهر 84
ابان 84
اذر 84
دی 84
بهمن 84
اسفند 84
فروردین 85
اردیبهشت 85
خرداد 85
تیر 85
مرداد 85
شهریور 85
مهر 85
پاییز 1385

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

زلزله

نویسنده:زلال پرستم::: سه شنبه 83/12/4::: ساعت 9:56 صبح

   حوالی ساعت 5 امروز صبح یک زلزله دیگر در کرمان به شدت 6.4 ریشتر رخ داد.با زهم زلزله و بازهم ویرانی...به گمان تونعمت است که سوی ما سرازیر میشود !!!بازهم شنیدم که صدای گندیده ای خش خش می کرد وگفت این ها غضب خداست ...حالا من میگویم غضب خدا چطور دچار امریکا و انهایی که به زعم تو گناهکارند نمیشود.خدا چطور انهایی را که شب و روز گرفتار الواطی هستند عذاب نمی دهد !فکر نمی کنی اینها همه توجیهات خود تو هستند ؟من باور نمی کنم ...عذاب ها چرا همیشه برای ادم های بدبخت است؟از اخبار امروز شنیدم که بیشترین خسارتها در روستاها بوده ...اخر ادم های روستا جزیک زمین کشاورزی و چند رمه چه سرمایه ای دارندیا غیر از سادگی و یک رنگی چه ویژگی دیگری دارند که بخواهند سر هم کلاه بگذارند وبه قول بعضی ها حق را ناحق کنندو یاپی الواطی هایشان بروند  ؟انها جز سختی کشیدن و فقر چه چیزی از زندگی فهمیده اند...باور کن که اگر این ها عذاب خدا باشد عدل خدا زیر سوال میرود!

نه اینها عذاب خدا نیست !مساله این جاست که ایران یک سرزمین زلزله خیز است به همین سادگی!


موضوعات یادداشت


دوست دارم بی عنوان باشد!!!

نویسنده:زلال پرستم::: دوشنبه 83/12/3::: ساعت 10:11 صبح

خواب رفته

چشم هایم

فکر می کنند

به انزوای خسته ئ

                         هر چه هست.

اسیر رعشه های نمناکم

که بی تجربه

نمی توانم تکرار شوم

                       در دل مرطوب خاک.

چشم هایم می خوابند

بی ارزوی انکه

                       خواب ببینند

                       افتاب را.

مریم قجر-از مجموعه (بر اردیبهشت باران می بارد)

برای دوستم(مریم) هرچند که به این جا نمی اید:

یاد گذشته که می افتم دل پر میکشد به روزهایی که شاعر شدن بهانه نمی خواست .ان روزهایی که من هزار ساله بودم  و شانه های تردم سبز مانده بودو تو یک روزه بودی و غریبانه خشکیدی.مریم شعرت را اورده ام این جا به یاد ان روزهایی که میگفتی

((انجا که بهار فصل دلتنگی است       

                           شاعر شدن بهانه نمی خواهد))

کاش می امدی و این جا را میدیدی ...همین !

 

برای (زیبا)

زیبا جان پیامت را دیدم و شرمنده شدم.عزیزم تو بازتاب اندیشه های خودت را در این وبلاگ می بینی .من هم یک انسان معمولی هستم مثل هزاران انسان دیگری که در اطراف تو زندگی میکنند با یک تفاوت:من ان چه را که فکر می کنم و می بینم می نویسم ولی خیلی ها سکوت می کنند... به همین سادگی.زیبا ! در زندگی شیفته خودت باش دیگران همه رهگذرند ادمی شیفته رهگذران نمیشود فقط برایشان دست تکان میدهد . شیفتگی درک کلام را سطحی میکند ...ممنونم از اظهار لطفت .جواب محبتت را این جامی نویسم چون می دانم حتما میایی ومی خوانی .

برای (خودم و تو )

جدول به جدول

پر میشوم

وقتی حوصله خورشید

می تابد بر صدای من

که هر دیروز

می گذرد از سیاه و سپید

افسوس باور کرده ام

ساعت های نیمه خواب را

و شب نیز

مثل من

پرسه میزند!

 

وبرای شما...

بدرود

 


موضوعات یادداشت


دوره گرد

نویسنده:زلال پرستم::: شنبه 83/12/1::: ساعت 4:13 عصر

دهان سرگردانی در کوچه ها

خورشید می فروشد و پندار

در خوشه های انگور و الوی ابدار

و مشت خاکی می گیرد

که بوی تلخ باران

وبوی دست مشتاقی

در ان رسوب کرده است

 

دهان سرگردانی

در کوچه هایمان

می گردد پنهان

و راز جار میزند:

سبزای هندوانه

-شاید ضریح خون شهیدی باشد

از بن تاریخ

که راز رازناک کشتارش را تا امروز

مکتوم داشته اند-

و مشت خاکی

((آی!!!!!!!!!

و مشت خاکی می گیرم

از گلدانی گمنام

که بوی مرگ 

-بوی دروغ-

در ان رسوب نکرده باشد)) 

منوچهر اتشی-خرداد 68

بوشهر

 

 

به من گفتی دست به قلمت خوب است .خوب مینویسی و قوی پس بیا و از ((حسین)) بنویس ...من سکوت کردم .اما باور کن جنس عزای تو و من یکی نیست تو اگر برای حسین اشک می ریزی من برای خودم زار میزنم...باور کن که خیلی ها قبل تر از من برای ((حسین)) نوشته اند . من می خواهم از خودمان بنویسم  از ادم هایی که هیچ کارشان روی حساب و کتاب نیست .من میخواهم از دردهای خودمان بنویسم .از رویدادهای تلخی که مربوط به زمانه من است...من برای خودم زار میزنم و برای تو و برای همه ا دم هایی که در طول تاریخ هر روز تکرار می شوند .ادم هایی که راحت انسان می کشند و لبخند می زنند...بگذار من به طریق خودم بنویسم حتا اگر دست به قلمم هم خوب باشد!...بگذار هر کس به طریق خودش عز اداری کند.

 


موضوعات یادداشت


<      1   2      

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com