چند روز پیش در یک جلسه نه چندان دوستانه در خصوص مشکلات روز زنان در جامعه ایرانی بحث و گفتگوی جالبی داشتیم که نکات بسیاری را برایم اشکار کرد.در این جلسه اعضا نظر شخصی خودشان را مطرح کردند و من هم به عنوان یکی از اعضای گروه گفتم: مشکل زنان ما خود خودشان هستند .اگر چند زن توانستند در یک محیط کاری بدون مشکل با یکدیگر رقابت سالم داشته باشند ,ان وقت می توانم بگویم مردان در حق زنان ظلم می کنندو عدم پیشرفت انان ناشی از برخورد نامناسب و عدم پذیرش توانایی انها از سوی مردان است ;ولی وقتی می بینی حسادت ها و حرف های ((خاله زنکی)) بین جمعیت زنان حاکم است حرف ها و رفتارهایی که جر اتلاف وقت و هزینه نتیجه ای ندارد ـ البته این موضوع فقط مربوط به زنان نیست چه بسا مردان بسیاری هم باشند که چشم دیدن موفقیت همکار خودشان را ندارند و به طرق متفاوت سعی در تخریب شخصیت و کوچک جلوه نمودن موفقیت یکدیگر نمایندـ دیگر چه جایی برای بحث در مورد مشکلات پیرامون زنان می ماند.متاسفانه موردهای بسیاری را دیده ام که بدترین ضربه ها ی روحی و اجتماعی را خود زنان بر یکدیگر وارد کرده اند در صورتیکه انتظار می رود در چنین شرایطی حداقل خود زنان به حمایت از یکدیگر برخیزند نه این که سعی در جهت حذف دیگری کنند ...بعد از این که نظر شخصی ام را مطرح کردم یکی از خانم های حاضر در جلسه رو به من کرد و با لحن تندی گفت:ببخشیدا خانم شما که یک دفعه کار را تمام کردید ,بفرمایید ما همه یک مشت ادم روانی و عقده ای هستیم دیگه! وادامه داد می دانید مشکل زنان ما چیست: زنان ما نیاز به حامی دارند انها امنیت ندارند به خدا قسم من می ترسم از ساعت ? شب به ان طرف از خانه بیرون بروم می دانی چرا چون امنیت نیست ما نیاز داریم که از طرف مردان حمایت شویم و...در حالیکه مردان حاضر در جلسه هم سرشان را به علامت تایید تکان دادند,دلم می خواست به گفته هایم چند نکته دیگر را اضافه کنم :مشکل زنان ما این است که خودشان باورهای مرد سالارانه را پر وبال می دهندچرا که انها خودشان را باور ندارند, که یک دفعه خانم دیگری گفت :چه کسی گفته مشکل زنان از خودشان است مگر زنی که از دست همسرش کتک می خورد خودش مقصر است! و همه این ها منجر شد به این که من ترجیح دهم شنونده باشم تا متکلم و با خودم فکر می کردم چقدر بدبختند این زنها که دلیل مشکلاتشان را در دیگری می بینند در حالیکه خودشان پر از مشکلند.