چند سخن
عید فطر بر شما مبارک
بسیاری از نظریه ها مانند شیشه پنچره اند .گرچه ما حقیقت را از خلال ان می بینیم ,اما همان شیشه میان ما و حقیقت فاصله می اندازد.
جبران خلیل جبران
سخن اول: خیلی خوشحالم از حضور خوانندگانی که بی هیچ پروایی در مورد نوشته های من نظر می دهند ودر بسیاری موارد از نظراتشان استفاده می کنم .در مورد پست قبلی ام نیازی به توضیح چندانی نمی بینم .اگر چند برخی از دوستان منظور اصلی ام را به خوبی درک نکرده بودند و مرا متهم به تند روی و منفی نگری کرده اند.البته قصد من بیشتر اگاهی از نظر دوستان بود چرا که هنوز هم اعتقاد دارم زمانی یک برنامه (چه طنز وچه جدی) می تواند اموزنده و سرگرم کننده به معنای واقعی باشد که باورهای نادرست را از جامعه بزداید باورهایی مثل تجمل گرایی ,خشونت ,مرد یا زن سالاری ,و ... و در عین حال مفاهیم و باورهای متعالی را با بیانی ساده و عامه پسند (در حد فهم عموم نه بصورت مفاهیم سخت فلسفی)به بیننده انتقال دهد یعنی بدون هیچ افراط و تفریطی زیرا در این صورت تاثیر گذارتر و ماندگارتر خواهد بود .
سخن دوم:چند روز پیش با یکی از دوستان قدیمی ام که در حال حاضر درکانادا مشغول به تحصیل است صحبت می کردم از شرایط خوب درسی ,امکانات عالی دانشگاهی و رفاهی که در ان جا داشت می گفت .از اینکه چقدر شهر محل اقامتش زیباست و چه زمستانهای رویایی دارد و.... ولی می گفت که هیچ وقت حاضر نیست یک عصر جمعه در ایران را با این روزها عوض کند .انقدر از غم غربت و دلتنگی هایش به ایران می گفت که باورم نمیشد این همان کسی باشد که عاشق رفتن به ان سوی مرزها بود.وقتی گفتم عصر های جمعه ایران چه ویژگی برجسته ای دارد جز دلتنگی و در بسیاری موارد بی حوصلگی .پاسخ داد :دلت میاد من حاضرم هزار برابر عصر های جمعه دلتنگی بکشم وتوی ایران توی بدترین دانشگاه اون جا درس بخونم اما یه روز غم غربت رو توی این بهشت نکشم!
سخن اخر: بزرگتر ها میگن قدر چیزایی رو که دارید بدونید اما کو چیکترا وقتی این حرفا رو می شنون که خودشون بزرگ شدن.