سلام . باز مريم خانم با مطرح كردن متون فلسفي ، باعث به فكر واداشتنمان شد . دستش درد نكنه ، اما من بيش از كليد خوردن اين نكته هاي ريز و ظريف ، از كامنتهاي متنوع و صاحب نظر و مطلع در عوالم فلسفه مثل آقاي رهگذر ....و آقاي رادبوي و امثالهم سود و استفاده ميرم . متن امروز اگر چه تحت نام « رسيدن مهم نيست » هست ولي از هر واژه و كلمه اي كه در آن بكار رفته ميتوان به متني فلسفي رسيد . مثل «هستم؟» ....اين جمله مشهور : ( من فكر ميكنم پس هستم ) يا «ترس؟» .....نمي دانم كجا خواندم كه ترس سر منشآ «عدم شناخت آدمي هست و لاغير ». بعد با مثالي ساده و ملموس از ترس در تاريكي شب ياد آور شده بود كه آدم در تاريكي محض آنجايي كه آشنايي با محيط دور و برش داره اصلا نمي ترسد ، چرا كه به تمام نقاط آن احاطه و آگاهي كامل دارد ولي در جايي و محيطي كه آشنايي ندارد ، مي ترسد ، زيرا از احتمال خطر در آنجا آگاهي ندارد . و وحشت بر او غلبه مي كند....ارتداد تو يقين است و يقين تو ارتداد / با توفيق روز افزون برايت ، ايامت مستدام باد .