• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : رسيدن مهم نيست
  • نظرات : 0 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رهگذر 

    با سلام و ادب

    نمي دانم چه تعداد از انسانها مشاهده مي كنند و چه ميان از اين تعداد معدود مي توانند خويشتن خويش را مشاهده كنند وببينند؟و جالبتر اينكه اين معدودين فقط به جزيي از ژرفناي خويشتن پي ميبرند...مطمئنا دگرگون ديدن ديباچه ي تغيير است و دگرگون ساختن سرانجام اين داستان.

    شبکه اي بغرنج از روابط « معنايي و نشانه هاي قراردادي»، نه تنها به جهان پيرامون ما، که به خود ما هم واقعيت مي بخشند.

    معمولا ناچاريم براي زيستن به اين « نمادها و نشانه ها » اعتماد کنيم. ناچاريم تا براي پرهيز از برباد رفتن قواعدي که بقاي خويش را بدان وابسته مي انگاريم، واقعيتي را که ما را محاصره کرده به درون راه دهيم، و آن را در وجود خود جذب كنيم.تنها هنرمان بازي كردن در نقشي كه برايمان رقم زده اند- نقش هايي كه به هيچ عنوان دلخواه ما نيستند.ما از پردازش نقش خود غافليم -بعضي از ما در نقش مرده به دنيا مي آييم و مرده هم از دنيا ميرويم .نقشي عاري از هرگونه «پردازش»

    ..اينجاست كه گاهي حضور دستگاه هايي رقيب( جرات تفكر) که هريک مدعي توصيف و تفسير بهتر واقعيت هستند، هنگامه اي از آشفتگي ايجاد مي کنند و هراس از «مندرس بودن و فقر ميراثي» است که انتقال اش را به ما با بوق و کرناي بسيار جار زده اند، امادر حقيقت قشري نگريهاي نسل پيش اند.

    در جمجمه ي هريک از ما، يک و نيم کيلوگرم ماده ي سفيد و خاکستري چروکيده وجود دارد. اين گردوي متفکر، همان تکيه گاهي است که ارشميدس قرن ها براي تکان دادن جهان به دنبالش مي گشت! ادعاي ارشميدس به كنار - خودمان را تكاني دهيم.
    ---------

    ايمان خودخواه، ايمان کافر؛
    آنکه شک نميکند،
    آنکه خدا را بر ذهنمان زنجير ميکند.
    ......

    آه! اي «حقيقت» به تو عشق نميورزد او که هيچگاه شک نميکند( اونامونو)