• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : روان نژند
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + رهگـذر 

    براي دوري از اتهام اينكه ذهن ايراني در پس هر چيز ؛توطئه اي را جستجو مي كند و براي سنجيدن درستي فرضيه كلوسفسكي ،دقت در نگرش نيچه در مورد جنون گره گشا خواهد بود. او ميگويد:« وقتي انسانِ برتر مي خواهد يوغِ اخلاق حاكم را متلاشي كند وقانون جديدي وضع كند ،ناچار است ديوانه شود» و يا ان جمله معروفش كه مي گويد:« هر روز بيشتر به اين واقعيت پي مي برم كه زندگي را نميتوان تحمل كرد ،مگر اينكه ديوانگي چاشني ان باشد».

    اما از طرفي «فوكو» ،معتقد است كه كه نيچه به « شناخت مطلق» دست يافته بود و چنين تجربه اي انسان را ديوانه ميكند ،زيرا روند بي نهايت تفسير و تاويل منجر به يقين و سپس هذيان ميشود. شكي نيست كه نيچه اسكيزوفرن بوده و ماشين نفساني اش بر اثر تلاطم جريانهاي دروني-بيروني از مركز ثقل خويش ،چنان فاصله گرفته كه راه بازگشت برايش باقي نمانده است.

    كسي كه روزگاري فلسفه اش در محافل علمي مساوي ديوانگي تلقي ميگشت ،امروزه عقلِ عاقلان را به خود جذب كرده است.اينكه چرا در ديوانگي همه به نوعي با او شريك شده ايم را خودش زمانه را پيشگويي كرده و پاسخ مي گويد..« هنوز عصر من فرا نرسيده است و هنوز وقت ان نرسيده است كه كتابهاي من درك شود»..هر چند كه هنوز هم ،علمش براي معده بشريت غيرقابل هضم مي نمايد!

    به قول فيلسوفها كه ميگن : « اگه يافته،خوب يافته و اگه بافته ،خوب بافته »...نيچه ،ادم را بزرگ مي كند ،قلبش را استوار ميكند ،نيچه كه ميخواني قد ميكشي و بلند ميشوي ، راست گفته اند كه نميشود نيچه خواند و باز همان آدمي بود كه بود..« نيچه كمي خطرناك است»!

    موفق باشيد