• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : نور
  • نظرات : 0 خصوصي ، 12 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    اگه مي توني به منم سر بزن

    خوشحال مي شم

    راستي وبلاگش زيباست و قشنگه

    ا

    سلام مريم جان

    اميدوارم هر جا هستي شاد و سلامت باشي

    خوشحالم باز نوشته هاي تو رو مي خوانم .

    با آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز .

    يا حق

    به كنار ساحل رسيد !

    مي دانست براي ديدنش بي قرار است . مي دانست تنها جايي است كه مي تواند روياهايش را تا دور دست ترين افقها به پرواز در آورد .

    و مي دانست جايي است كه مي تواند اندكي به دور از هياهوهايي روزگار كمي آرامش را به روح خسته اش هديه دهد .

    وقتي رسيد خورشيد در حال غروب بود ... خورشيدي خسته كه سر بر بالش آب مي گذاشت تا به خواب رود تا آسمان را به دست مهتاب بسپارد و در فرداي ديگر نور را به جهانيان عرضه كند .

    و به ياد آورد زيبايي هاي جهان را ...

    دختر بيش از پيش احساس مي كرد به دريا تعلق دارد . پا را برهنه كرد و به سمت دريا رفت . موجها را ديد كه به آرامي به سمت ساحل مي آيند و كم كم احساس آرامشي تمام وجودش را فرا مي گرفت ...

    آب مظهر زلاليت و پاكي ...

    دريا مظهر عظمت و بزرگي ...

    و او مظهر انسان بودن ...

    انساني كه مي تواند بيانديشد و احساس كند

    انساني كه گاهي دچار ترديد مي شود و در تصميم مي ماند

    انساني كه عصيان مي كند

    انساني كه گناه مي كند

    انساني كه براي گناهش توبه مي كند

    انساني كه آفريده خالق خود خداست

    انساني كه روزي به سوي خالق خود خواهد شتافت

    اشكها را آزاد و رها كرد تا بتواند تجلي پيوستن قطره به دريا را درك ببينيد !

    ... و رها شدن و آزادي را با تمام وجود بفهمد و كمي از روزگارش فاصله بگيرد ! روزگاري كه او را اسير خويش كرده بود ....

    سلام - احساست را مي فهمم

    با سلام

    به اطلاع مي رساند وبلاگ انجمن شعرا و نويسندگان دانشجو ي دانشگاه زابل آغاز بكار نموده است. به اين وسيله از شمادوست عزيز دعوت مي شود در صورت تمايل سري به اين وبلاگ زده و مارا از نظرخود مطلع نمائيد. اين وبلاگ آماده همكاري با همه وبلاگ نويسان عزيز در همه زمينه ها من جمله تبادل لينك و لوگو مي باشد.

    با آرزوي موفقيت روز افزون

    انجمن ادبي دانشگاه زابل

    سلام . ((گرانبهاترين چيز در وجود ما آن است که در بيان نميگنجد )) هميشه ايام به کام. شاد موفق و خدائي باشي. خوشحال ميشم اگه...

    سلام . بزرگترين هنر داستاني و استعاره نويسي ات در بيان كردن جمله هاي كوتاه و رساندن پيامهاي بلند است .....من اين تعابير را يك بار ديگر به شگلي ديگر از زبان سيمين بهبهاني از طريق راديو شنيدم كه مي گفت : ميخواهند جلو نفوذ آب را بگيرند ....جلو نفوذ آب را نمي توان گرفت ....آب راه خودش را پيدا ميكند...

    با در افكندن خود به دره شايد بتوانم خود را بازيابم

    ..دوست عزيز به ما سر نمي زني

    سلام مريم جان. خيلي خوشحالم كه مي بينم باز هم نوشته اي. بله هميشه اميد هست. و هميشه خداوند دري را براي انسان باز مي كند.
    خوشحالم كه بار هم نوشتييييي عزيزم .....هميشه در بدترين لحظات هم اميدي است
    وايييييييييي تو نوشتي عزيزم ميرم ميخونم بعد نظر ميدم عزيز
    نور راه خود را پيدا كرده بود و او نيز هم...!