با سلام وادب
جوامع انساني جوامعي ايستا و ساكن نيست كه درليست خريد و سبد نيازهايش همواره درخواست كالاهاي مشخص و معين ديده شود.هر قدر جامعه اي متمدنتر و تكامل يافته تر باشد خواستها و نيازهايش در طي زمان دستخوش دگرگوني مي شود و از نيازهاي ابتدايي و حيواني صرف ،فاصله گرفته و به سطوح بالاتري از نيازهاي انساني و شخصيتي ميرسد .گذر از نيازهاي معيشتي توجه بشر را معطوف به نيازهايي مي كند كه شكوفايي انها در چارچوب زندگي جمعي واجتماعي معنا پيدا ميكند.خواستهايي از قبيل رسيدن به امتيازهاي اجتماعي از قبيل «ثروت و قدرت و شان و تشخص واحترام به عقيده وبيان» و ... كه صرفا در جوامع و محيطي ( آزاد ) عينيت مي يابد .بطور مشخص و با توجه به موضوعيت زن در اين نوشته - و به استناد تاريخ ،زنان بعد از اينكه حصار و چارچوب خانوادگي را پشت سرگذاشتند خواستار دخالت در زندگي اجتماعي از طريق كسب حق راي و تحصيلات عالي و شركت در نهادهاي مدني ونمايندگي شدند.حكومتهاي «استبدادي» همواره با اين پارادوكس مواجه اند كه براي راضي نگه داشتن و ساكت كردن جامعه هم بايد سطح زندگي و حداقل معيشت مردم را براورده كنند و هم مي خواهند به نوعي مانع «كيفي» شدن اين نيازها گردند و ان سلطان فقيد چه هوشمندانه گفت «كه اگر مي خواهي بر مردم ايران حكومت كني انها را گرسنه نگه دار»... باورم اين بوده كه اگرچه گاهي عدم تعادل بين «نان» و «آزادي»درهريک ازبرهههاي تاريخي کشورمان،توده مردم رامتوجه يکي ازايندو کردهباشد ،ليک درپايان تصور«نان بدون آزادي» و«آزادي بدون نان»نيزنادرست است.آياجامعهاي بدون آزادي را ياراي تقسيم مساوي قرصهاي نان بين طبقات مردم خواهد بود؟
--------------
اما در مورد طلسم و جادو و جنبل و دخيل بستن فقط مي توانم بگويم هر انكس كه در دوردستها به دنبال خواسته اش ميگردد فقط وقتش را تلف مي كند.
طلسمي هست به نام "شمعلوني".
بايد اين واژه را بر برگه اي بنويسي و در قدم اوّل، خواسته ات را نيّت کني و سپس برگة طلسم را با ميخ در سوراخ « ميم» به ديوار بکوبي و اگر خواسته ات ادا نشد، اينبار ميخي ديگر در سوراخ «عين» بکوبي.
ميگويند، اگر در سوراخ «واو» بکوبي، مشکلت قطعاً و حتماً مرتفع ميشود.
خواستم بگويم به نقطة دوّم « شين» رسيده ام، ادامه بدهم؟