من هم با اين گفتهُ آقاي رهگذر موافقم که ( آنها قبل از اينکه علت باشند معلولند ...)
و لو اينکه برخي از معلول ها در روند رشد خود در سطوح مختلف ، همانند علت زايندهُ معلول هاي عديده ُ ديگري هستند.با اين وجود اگر ما کار مداواي خويش را از معلول ها شروع کنيم وبه ريشه ها نپردازيم وعلت هاي اساسي را نجوئيم .در سطح مانده ايم و به عبارتي آب در هاون کوبيده ايم.
شايد تعصب مان اجازه ندهد که اين حرف کارل مارکس را که ميگويد ( اقتصاد زير بناي جامعه است ومذهب و فرهنگ واخلاقيات .و غيره روبنا ..) به سادگي قبول کنيم . ولي حد اقل مي توانيم اين ضربالمثل مردمي و بسيار عاميانه خودمان را که ميگويد ( شکم گرسنه ايمان ندارد ) را فبول کنيم نه ؟
در جامعه اي که ميليونها انسان بي گناه و شريف با شکم هاي گرسنه سر به بالين مي گذارند . در جامعه اي که هزاران هزار نفر سر پناهي ندارند و شبها را در کوچه وخيابان ها بسر مي برند . در جامعه اي که ميليونها کودک بيگناه در اثر سوُ هاضمه به انواع بيماري ها مبتلا هستند و حساب بانکي سردمداران شان در بانک هاي خارجي سر به ارقام نجومي مي زند. چه جاي صحبت از اخلاقيات است ؟ اول بايد سرطان از پيکر جامعه زدوده شود. .
يک ضربالمثل چيني ميگويد ( اگر شما به گرسنه اي يک ماهي بدهيد او را يک روز از گرسنگي نجات داده ايد ولي اگر به او ماهيگيري بياموزيد ، يک عمر از گرسنگي نحاتش داده ايد )
ريشه ها را بايد پيدا کنيم .عاملين اصلي فقر مادي وفرهنگي جامعه را بايد پيدا کنيم. همين !