با عرض سلام و ادب
انكس كه خود را عميق مي داند تلاش مي كند كه كه واضح و شفاف حرف بزند.آنكس كه دوست دارد به نظر توده مردم عميق بيايد تلاش مي كند كه مبهم و پيچيده و كدر بيان كند .توده مردم كف هر جايي را كه نتوانند ببيننند عميق مي پندارند. ( نيچه ).
در مورد لبخند اطرافيان كسانيكه (هر چند تعدادي)چنين حالتي بر او مستولي مي شود من چندان موافق نيستم -البته مخالف وجود چنين استثنائات و مريض-احولاني نيستم كه بيشتر از فرد غش كرده به درمان نياز دارند . شايد من تاكنون متوجه حضورشان در چنين صحنه هايي نبوده ام.
اما در مورد موضوع دوم و دختران بزك كرده حرف هاي بسياري براي نوشتن دارم كه در اين فضا نمي گنجد .فقط به اين نكته اشاره مي كنم كه من با تحقيقات ميداني و كاملا علمي حاضر به اثبات اين ادعا هستم كه اين افراد قبل از اينكه علت باشند -معلولند تا انجا كه گاهي به چنان جبري از محيط ميرسم كه فرد را چنان در چنبره خود مي گيرد كه اختيار محلي از اعراب ندارد.
از اين عوامل محيطي كه بگذريم - يك عامل جهان شمولتر و بحث بسيار مهم
ايا ما در جهان اطراف خود -في الحال بحران اخلاقي داريم يا نه ؟
در اينجا دو ديدگاه كاملا متضاد به صحنه مي ايند..انكه موافق سوال فوق است براي اثبات دلايل خود به رواج رشوه - ريا و تظاهر - دروغ - فساد و ... در جامعه استناد مي كند .
اما انكه مخالف است حرفش چيست ؟او مي گويد ما بحران اخلاقي نداريم - نه اينكه موارد فوق را انكار كند ولي مي گويد ما در دروران گذاري بسر مي بريم كه ناچار به داشتن چنين اخلاقي است.همه چيز در دوران گذار بهم مي ريزد و مبناها و معيارها بهم مي ريزد .پاره اي از ارزشهاي جهان گذشته هنوز زنده اند و پاره اي از ارزشهايي كه بايد بيايند تازه از راه رسيده اند و يك نوع اشفتگي در اعمال ديده مي شود.اگر نظر به علت ها كنيم اين معلول ها طبيعي اند ولي اگر ناديده بگيريم رنجاننده و تكان برانگيز. اين افراد معتقدند چنين روابطي بين دو جنس- ويژه جوامع جديد و از راه رسيده است و بي اخلاقي نيست . اين افراد معتقدند اخلاق جديد - متناسب با فضاي ويژه اقتصادي و فرهنگي و اجتماعي جهان جديد است و بحث بحران مطرح نيست و بحث عبور است.وقتي به اين نكته نگاه مي كنيم كه كه بزرگان ديني ما ( به گمانم سهروردي) در دوران گذشته به صراحت مي گويد كه بهترين كار زن اين است كه در خانه بنشيند و پشم بريسد و شوهر براي او يك ماشين نخ ريسي فراهم كند- به اين تحولات بيشتر پي مي بريم .من فكر مي كنم كه اگر انها مي توانستند زمان حال ما را ببينند نمي توانستند تحصيل و شاغل بودن و در كل فعاليت هاي اجتماعي زنان را براي خودشان توجيه كنند .همين چيزهايي كه بنظر ما ارزش و از نظر انها يك فساد بزرگ تلقي مي شود.پس نمي توان گفت كه بحران اخلاقي پيش روي ماست.
با اين نظر شما از طرفي موافقم كه در جامعه ما گاهي اعمالي ديده مي شود كه نمي توان با اين نظريه سرهم بندي و جمع و جورش كرد.
اين توقع كه همه چيز سر جاي خودش باشد نه شدني است و نه مطلوب نظام هستي. آرمانگرايي جز سردرد و در انتها جز سرخوردگي هيچ چيزي بدنبال ندارد.
به قول جلال آل احمد(نقل به مضمون):در مدنيترين جامعه هم هستند آدمهاي که کفش آدمهاي ديگر را واکس ميزنند....