• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : قضا و قدر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 23 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    سلام مريم جان. آپديت كردم و البته همه اش راجع به تو بود.البته سئوالي كه مطرح كرده اي سئوالي است كه از ابتداي خلقت در ذهن نوع بشر بوده و البته براي اكثريت بي جواب مانده است. بله راههاي ديگري هم براي رسيدن به جواب اين سئوال هست. ولي خب قضا و قدر هم بهانه اي است براي تسكين دل خودمان و اينكه چيزي باشد كه هميشه تقصيرها را به گردنش بياندازيم...

    البته همه دنبال جواب اين سوال ها هستن ولي هيچ وقت جوابي در كار نيست

    به قول حافظ :حديث مطرب و مي گوي و راز دهر كمتر جوي

    كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معمارا

    و اين درست مسئله ايست كه من هميشه باهاش درگيرم !
    + سارا 
    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ................
    سلام .. بله دوست من طريق ديگري هم هست ..

    مريم جان اين روزها حس خوبي نسبت به زندگي ندارم و همين دغدغه تو به صورت ديگر گربانگير من شده شده ..احساس باخت و عدم موفقيت و در جازدن مداوم بدجوري داره آزارم ميده نمي دونم چرا ولي به چنان ياس و بيهودگي رسيدم كه فكر نكنم بيخود تر از زندگي چيز ديگه ايي باشه به قول هدايت چه وحشتناك كه حتي مرگ هم تو رو پس ميزنه .......
    سلام ... زندگي پيوند بين اختيار و سرنوشت است ... نه مي شود تقدير را رد كرد كه خدا عالم بر همه چيز است و نه مي توان اختيار را رد كرد ... و اين زيبايي زندگي است اگر خوب دركش كنيم ... كه همين اختيار به انسان معني وجود مي بخشد ... پس مي توان با پذيرش هر دو زندگي را گذراند ... و اين انتخاب يعني همان اختيار ... و حال اينكه درگير كردن خود به اين موضوع فقط ابهامات و آشفتگي هاي ذهني مان را مي افزايد ... موفق باشي ... يا حق
    سلام. سرنوشت هر كسي به دست خودش رقم مي خورد و شرايط جامعه اش. و اگر غير از اين بود خوب ها و بد ها معني نداشتند چون آنكه بدي مي كرد گناه بدي كردن تقصير سرنوشتش بود و آن خوب هم همينطور. و هزار و يك چيز ديگر. اين قضا و تقدير بهانه اي است كه گاهي مي تواند تسكيني باشد براي مواردي كه از دست ما خارج است. مثل زماني كه من مادرم رو از دست دادم و همه گفتند كه تقدير اين بود. و من مي دانم كه اگر مادرم در شهر ديگري بود آن اتفاق نمي افتاد. و باز گفتند تقدير اين بود كه بوشهر باشد و اينگونه شود و من نيز با اينكه مي دانم همه چير در ارادهء خود انسان هاست مجبور شدم اينجا تقدير را بپذيرم چون آرامم مي كرد.
     <      1   2