دوست عزيزم مريم
ترديد و ( چرا ) آوردن هاي شما بنظر من قابل تمجيد است . همين که مسائل بظاهر بديهي ومسلم را تنها به اعتبار اينکه مورد قبول عامهُ است ،دربست قبول نمي کنيد ، مي دانيد که در دين مسيحيت ، علناُ ، بي هيچ واهمه اي پيروان را ، گوسفندان مي نامند؟ و رهبرا ن بمثابهُ شبا نان تلقي مي شوند! البته بنظر من هر مکتب و فلسفه اي که درمرحله اي از پروسهُ کنکاش و تفحص آدمي ،چرائي نپذيرد ، در واقع همان تئوري ( گوسفند و شبان ) رادر بطن خود نهفته دارد. باور کنيد هيچ علاقه اي به در گير شدن در اين گونه بحث هاي بي انتهاي فلسفي ندارم . بنظر من لپ کلام اين است ،
تلاش تمامي فيلسوف ها و ايدئو لوگ ها درنها يت براي تثبيت وحقانيت بخشيد ن به عملکرد و اقتدار يک طبقهُ مشخص اجتماعي است. يک عده ( هميشه يک اقليت کوچک ) مي خواهند از يک اکثريت ميليوني سواري بگيرند. و اين ممکن نيست مگر اينکه در کنار و در امتداد نيروي قهريه وسرکوب براي حفظ اين روابط ستمگرانه خود اين روابط نيز، در لفافه اي از تقد س پيچانده شود . و در برخي از موارد ومراحل ، اما و چرا نپذيرد، و مقام انساني را تا در حد يک گوسفند ، يک بنده راهوار و مطيع تنزل دهد. بنده اي که بايد به سرنوشت محتوم خويش گردن گذارد . و گر نه مرتد وکافر است .