سلام . يك بار فالگيري مي خواست فال بگيره و همه ي اهالي خانواده با رغبت و معتقد به آن منتظر بودند تا كولي فالگير فالشان را بگيره .....برادري كه دانشجو بود و براي ديداري آمده بود با لحني كه به مسخرگي تنه ميزد گفت : كجل اگر دوا داشت ، اول سر خودش ميماشت !!! بعد با همين لحن پشتبندش اضافه كرد كه : اين بيجاره اگر سرنوشت و پيشوني نوشت شما را ميدونست ، خب حالا خودش اينقدر بدبخت و بيجاره نبود كه بخواهد براي فالگيري گدايي كنه .....با همين گفته ها بود كه تقريبا همه از فال گرفتن منصرف شدند و به برادر دانشجو يشان معتقد !!