• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : سكوت + ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    بروز شدم . سلام

    ..و در اين سكوت حقيقت من و تو نهفته است ..

    درد را همه جا مي توان ديد ..فقر را همه جا مي توان لمس كرد..اي كاش بي دريغ باشيم در غم ها و شاديهامان حتي در نان خشكمان و كار دهايمان را جز از براي تقسيم كردن بيرون نياوريم ..اي كاش ..//

    مطلبت زيبا و تا مل بر انگيز بود ...راستي به روزم

    سلام مريم جان ... مي خواستم از اينجا به رهگذر وبلاگها هم سلام بدم ... نمي دونم اين پيام بهش مي رسه يا نه !!! به نظر من همين كه يه نفر يه رهگذر از وبلاگي رد مي شه و يه يادداشت رو با دقت مي خونه و بهش با دقت جواب مي ده خيلي مهمه ... اگر سر چيزي بحث مي شه اين مي تونه خيلي مفيد و خوب باشه ... من هميشه اينجور يادداشتها رو دوست داشتم ... شايد براي همينه كه حتي روي يادداشتهاي اين وبلاگ با دقت رد مي شم ... به نظر من در يه بحث مهم گفته هاي هست كه انجام مي شه تا يه بحث به نتيجه مطلوبي برسه نه اينكه كسي بخواد حقانيت كلامش رو اثبات كنه ... اميدوارم در يادداشت بعدي كه قراره روي حرفهاي كه زده شده بين رهگذري كه با رد پاش توي جاهاي مختلف اعلام حضور مي كنه اعلام حضوري كه نه نشانگر فقط يه پيام ساده است مثل برخي از وبلاگ گردها ( البته قصد جسارت به هيچ كسي رو ندارم ) بلكه نشانه حضور تفكر و انديشه ايست كه در مورد هر كلام ممكنه وجود داشته باشه با نويسنده يك متن ... اميدوارم كه نتيجه مطلوبي در پي داشته باشه براي شكوفايي كلام ... يا حق

    ... مرغ سکوت ? جوجه ي مرگي فجيع را در آشيان به
    بيضه نشسته ست ! ... احمد شاملو

    در کامنت قبلي من عبارت " به چشم جهانيان " ( براي جهانيان ) نوشته شده است که بدين وسيله تصحيح مي کنم در ضمن متاسفانه ننوشتم که از کيست . شعر از مبارز راه آزادي ، زنده ياد کرامت الله دانشيان است .

    + رهگذر 

    با سلام و ادب

    *****

    هر چند جواب شما بر ابهامات من افزود ولي جواب نوشته شما را موكول به كامنت پستي مي كنم كه وعده داده ايد .هر چند كه پيشاپيش با رويه اي كه در پيش گرفته ايد( توجه صرف به مفاهيم و تئوري هاي فلسفي و پرهيز از مضامين و مصاديق عيني )نتيجه گيري و جمع بندي بحث مورد نظر را در هاله اي از ابهام فرو مي برد . اگر نوشته من و جواب شما در اينجا و در اين فضا تنها و تنها يك خاصيت و ان هم مشاهده و قضاوت ديگران باشد -دليل قانع كننده اي بود كه مرا وادار كرد از پيام خصوصي و يا ايميل استفاده نكنم .

    اما در مورد كامنت چهارشنبه سوري -. فرانسيس بيكن مي گويد :افرادي كه با علوم سروكار دارند سه دسته اند يا عنكبوت صفت اند يا زنبور صفت و يا مورچه صفت اند .عنكبوتي ها چيزي بدست نياورده فقط مي بافند.بافتني اي كه هيچ كسي از آن سردرنمي اورد و بكار هيچ كس نمي ايد .هيچگونه نحله و شيوه فكري مشخصي ندارند .مدتي بازارشان گرم است و ضعيفاني( ضعيفاني كه در اين وانفساي بي هويتي بدنبال چيز تازه و نويي مي گردند و ناخودااگاه خود را در دام فكري و عقيدتي اين افراد گرفتار مي بينند و غافل از اينكه نمي دانند دارند از ان طرف بام مي افتند) را دور و بر خود مي بينند ولي در نهايت خودشان در دامي كه تنيده اند هلاك مي شوند.سوفسطائيان را جز گروه عنكبوتيان به شمار مي اورد. البته امروز هستند كساني كه در بلاگ هاي مختلف چنين نقشي را بازي مي كنند. بيشتر به هذيان و يا پريشان گويي يك ذهن بيمار مي ماند تا يك ايده و تئوري مشخص فكري .حرف هايشان قائم بر هيچيك از آموزه ها و مكاتب بشري و غير بشري نيست.

    دسته دوم زنبور صفتانند-افرادي هستند كه از يك طرف گرداوري مي كنند و علوم مختلف را مي آموزند و از طرفي آنچه را كه فراهم كرده اند و آموخته اند مي پرورانند وچيز جديد و سودمندتري تحويل مي دهند .شهد را مي گيرند و عسل تحويل مي هند .اينان همان روشنفكران و نوادر و پيشروان قافله تمدن فكري بشريتند. اما دسته اخر كه همان مورچه صفتانند در پي گرداوري و آموختن صرف هستند .همان چيزي را كه فراگرفته اند و كسب كرده اند -نقل مي كنند و گاهي در اين نقل قول -ممكن است به عمد يا سهو -چيزي بر ان بيافزايند و يا بكاهند . من خود را جز گروه مورچه صفتان مي بينم ( چون در حال حاضر به ان بيشتر محتاج ترم)و نه گروهاي ديگر.هر چند بهتر مي بود از ابتدا به منابعم اشاره مي كردم ...

    در كامنت مورد اشاره شما -من از سه منبع مختلف استفاده كرده بودم .1-مقاله از اين اتش تا اتش ديگر دكتر علي طهماسبي 2- مقاله خنده نمكين خداوند در بهار دكتر سروش 3- هبوط در كوير دكتر شريعتي ........چنانچه در ان نوشته كاستي اي مشاهده مي شود انرا به پاي اين كوچك بگذاريد نه بزرگان نامبرده

    مريم عزيز درود بر شما !

    فرهنگ حاکم به هزار حيله وتزوير در صد د طبيعي و مقدر جلوه دادن اين سياهي ها وتباهي هاست! من وشما سلاحي جز قلم در دست نداريم . واي بر ما اگر کمتر بنويسيم. که جهان سياه تر ودهشتناک تر خواهد شد!

    به آنان که با قلم – پليدي دهر را – براي جهانيان –پد يدار مي کنند – بهاران خجسته باد – بهاران خجسته باد!

    مريم جان سلام ... اميدوارم كه خوب باشي ... مي دوني مريم جنس سكوت هر كسي با ديگري متفاوت است ... گاهي آنقدر رقت انگيز مي شود و گاهي نشاط آور و گاهي مصلحت آميز و گاهي وهم انگيز !!! ولي سكوت در برابر فقر و جهل و ظلم از نوع سكوت هاي غير قابل جبران است ... و تو خوب مي داني ترجمان اين سكوت فريادي در گلوست كه هر كسي را توان فريادش نيست ... نوشته ات بر گرفته از سكوتي است كه در دل تك تك انسانهاي است كه مي دانند فقر يعني چه ؟ جهل را هم مي شناسند ... ولي !!! توان آن را ندارند كه سكوت را بشكنند ...
    + زلال پرست 

    با درود

    اقاي رهگذر ممنونم از كامنت شما ...در يك پست حتما به نظر شما پاسخ خواهم داد ولي در خصوص فخر فروختن يا متهم كردن همه به عدم درك حقيقت بايد بگويم فخري ندارم كه بفروشم و حقيقت مطلقي نيست كه بگويم ديگران انرا نيافته اند و در خصوص همه : همه يعني چند نفر ؟ هيچگاه نمي شود گفت كه همه خنگند يا همه دانا هستند .معيار من براي نوشته هايم خودم هستم و خودم وهمه اي كه همواره در من و با من است.در نوشت ههاي من بيش از اين كه همه را بيابيد ديگران را مي يابي .ديگراني كه از جنس خودشانند .خوب يا بدشان را من تعيين نمي كنم و هرگز هم نمي گويم كه من خوبم .اگاهم .متفكرم و يا متفاوتم ...ديگران هركدامشان از نوع خودشانند همانطور كه شما هستيد ...و معيارهاي ما براي ارزش گذاري انقدر ها نسبي است كه حتي اين جسارت شما هم در مقابل ان رنگ مي بازد....اقاي رهگذر مالك يگانه حقيقت مطلق نه من هستم و نه شما و نه هيچ كس ديگر . ما مالكان حقيقتهاي نسبي خويشيم .ان چه كه فكر مي كنيم درست است هر چند ديگري انرا نقد مي كند و اين طبيعي است كه هر كس حقيقت خودش را بهتراز ديگران درك مي كند در اين ميان عده اي هم از سر خوش شانسي مي توانند بفهمند كه ديگري چه گفته و منطورش چه بوده....

    در پستي مفصل در خصوص اين كامنت خواهم نوشت .خوب ميشد شما از خود نشان يا ادرس اي ميلي ميگذاشتيد تا اسان تر به شما پاسخ داده ميشد.در خصوص كامنتي كه در يادداشت چهارشنبه سوري من هم گذاشتيد سوالي داشتم .ايا ان متن را خودتان نوشته بوديد؟

    + رهگذر 

    (1)

    من دلتنگم كه هيچ كس زبان مرا نمي فهمد ...

    نمي دانم چرا من هيچگاه نمي توانم به اشتباهات ديگران بخندم كاري كه خيلي ها مي كنند براي ان كه اشتباه خودشان را توجيه كنند. ....

    (2)

    امروز مطمئنا بيشترها رفته اند و از روي اتش پريده اند .اخر امروز به روايتي چهارشنبه سوري است ..... اما من هيچوقت دوست نداشتم از روي اتش بپرم ....

    (3)

    من : اه كه تو هم فرق ميان سياهي وسفيدي را نميداني . ..... .توهم گرفتار يك تلقين پوچ شدي !

    (4)

    من چشمانم سوخته اند از ديدن اين همه دود اين همه سياهي ...از ديدن اين كه فقر شيطاني شده است و هيچ كس اعتراض نمي كند.....

    همه عادت كرده اند به سكوت .همه عادت كرده اند زندگي را تقليد كنند ......

    (5)

    حرف هاي تكراري را ميشود با رنگ هاي متفاوت در وبلاگهاي مختلف ديد و لذت برد!!! ..مي ترسم خودم هم دچار اين تكرار شوم.......

    (6)

    چند روزي مي شود كه خانه تكاني ام را شروع كرده ام خانه تكاني از نوع خودم نه ان طوري كه ديگران فكر ميكنند .....

    ****

    انچه تاكنون مرا وادار به دنبال كردن نوشته هاي زلال پرست كرده است - نوع خاص زاويه ديد و تيزبيني او در ترسيم واقعيت ها و انعكاس و بازتاب افكاري بود كه در پستوي ذهن و روان هر كدام از ما در جريان است و به دليل روزمرگي ها فرصت ابراز و نمود ندارند و اوست كه با زبردستي و با قوه قلم خود انرا بزيبايي به تصوير مي كشد.

    عدم تكرار و متفاوت بودن زلال پرست نقطه ي قوت او بشمار مي ايد و لي انجا كه مي خواهد بيش از حد متفاوت باشد و خود را متفكري نشان دهد كه مالك يگانه ي حقيقت مطلق است و ديگران و (در بسياري مواقع همه ) را متهم به روزمرگي و عدم درك حقيقت مي كند .حقيقتي كه هيچكس جز او ان را نمي فهمد و از ان سر در نمي اورد( موارد فوق تنها بخشي از اين اتهاماتي است به ديگران مي زند)

    مساله اينجاست كه مقداري ناخوشايند و غير صميمي جلوه مي كند . بوي فخرفرروختن از ان به مشام مي رسد و زائقه را ازار مي دهد.

    ---

    نوشتار دقيقاً همان قلمرويي است که تو آنجا نيستي- اين آغازِ نوشتن است( رولان باروت) ..شايد اگر اين سخن ارزشمند باروت نبود هرگز جسارت نوشتن اين كامنت را به خود نمي دادم.مطمئنا بزرگواري شما بزرگتر از جسارت اين جانب است

    سلام . آدم در آن ديار در آن واحد همه را ...!! فقير و غني و ريا و خلوص با هم ميبيند و لمس ميكند . و اما ...

    تنهاست اين تراكتور تنها ! به تراكتور تنها سر بزنيد
    نمي دونم شايد گول زدن بهترين راه!اما من دوستش ندارم!،از سكوت گفتي سكوت او سرشار از سكوت بود اما انگار سكوت تو سرشار بود از حرف!

    سكوت از شرارت تهي است!

    اي انسان را از دردها هم تهي ميساخت!!!

       1   2      >