• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : بي عنوان(خودتان عنوانش را پيدا كنيد)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام عزيز ...نوشته ات رو خوندم نمي دونم چي بايد بگم .......

    در جاده ي زندگي روانم .
    فاصله ،‌ خيال من تا حقيقت توست .
    از چراغ هاي قرمز عبور مي کنم و
    پشت سبزها پا بر جايم .
    بي اعتنا به صداها در ازدحام گم مي شوم .
    هيچ نمي بينم ، تنها به سوي تو جاري مي شوم .
    از پل ايثار ، از کوير دلتنگي مي گذرم .
    مي پويم و مي پويم ،
    گاه روان ، گاه دوان ،‌ ليک به تو نمي رسم .
    اندکي وقت بايد تا با تو در منتهاي جاده يکي شوم !

    ممنون که به ديدارم آمدي همسايه / نظرهاي مردانه ي قشنگي داري / انشاء لله تعالي که مرا "فمينيست" نمي خواني!

    سلام . بخشي از حرفهايتان را قبول دارم ولي به نظر من مسلهُ مهمي رادر اينجا نديده ميگيريد اينكه زنان ما تحت چه قوانين ستمگرانهُ مردسالارانه اي بسر مي برند به نظر شما اين فقر وبدبختي وحشتناك موجود در جامعه نيست كه بخش عظيمي از همين زنان و دختران را به تن فروشي وا ميدارد ؟
    در مورد جمله اول خيلي تكون دهنده است انگار به مغز آدم فشار وارد مي كنه!،خوشحالم كه زود برگشتي حالا به هر دليلي،حدوده سه چهار سال پيش خيلي ادعاي حمايت از حقوق زنان را داشتم!ولي بعدها ديدم ادعام پوچه ديدم بايد از خودم شروع كنم تا بتونم جلو برم حالا فكر كنم اين را از خودم شروع كردم و هيچ ادعايي هم ديگه ندارم!و فكر كنم موفق تر هم هستم،آره منم چون با رخت هاي قديميم پرز خاطراتم هيچ وقت لباس هاي جديد مخصوصآ لباس عيد را دوست ندارم،بدرود
    زندگي زيباست گر با عشق همراه آن باشدموفق باشي

    سلام . و به عبارتي : گذشته چراغ راه آينده است . سبز باشي . آمدنت جوابي به كامنت گذارهايت بود . بحث فمينيست با آن مقدمه اي كه در بالا مطرح كرده اي ، يعني رفتن در وبلاگها در همين مدت كوتاه و نتيجه گرفتن و راه حل پيش نهاد كردن ، بنظرم كمي عجولانه است.....نمي دانم ....فكر مي كنم ، اگر خودم نيز اول به فلسفه فمينيست تا اندازه اي آگاهي داشتم با قاظعيت بيشتري نظرم را ميدادم ، تنها از روي نوشتارت اينها را نوشتم . همين

    همين كه ذهن بشر به تازه اي متوجه شد ديگر هرگز به مقياس هاي گذشته خود بر نمي گردد شاد باشي
    عزيزم با تو موافقم بزرگتريم مشکل ما عادت و اطاعت بي چون و چراست و تنها عامل بدبختي زنان ما ما عادت به وجود عنصري به نام مرد است گاهي مي کنم وجود اين حمايتها باعث شده که ما چشمانمان را به روي واقعيت ببنديم
    بايد تلاش کرد تا زنان ياد بگيرند که ارزششان بيش از همسر و مادر بودن است و براي سمتي بيش از اين آفريده شده اند...............
    سلام ... جمله ي اولت مغز آدم رو تكون مي ده در مورد فمينيست و اين مسائل خيلي فكر كردم اتفاقا همين امروز وقتي تو تاكسي بغض يه خانومي نشستم و خانومه با هزار قلم آرايش كيفش رو گذاشت بين من و خودش تا حدي فهميدم قضيه از چه قراره خلاصه دارم اون مطلب رو كم كم جمع و جور مي كنم همون گرد گيري فمينيستي رو كه خطش رو داري بهم مي دي اميدوارم بتونم به عنوان يه مرد هيچ وقت ادعاي تدافع حقوق زنان رو نكنم زن ها هرچي هستن الان حقشونه اگر مي خوان اينطوري نباشن خودشون بايد حقشون رو بگيرن مثل تموم كشورهاي پيشرفته اونا خودشون بايد تصميم بگيرن ... همين من اون متن رو دارم آماده مي كنم در مورد ازدواج هم بايد بگم هيچ ازدواجي نمي تونه دو تا تفكر رو به هم جوش بده ازدواج فقط اجازه نامه ي تكثير هستش !
    بادرود.1)خوشحالم از اشنائي.2)خودشما هم همان حرفهاي تكراي ولي درست.3)دخترها ويا خانمهاي ايراني فقط انهانيستند كه من وشما مي بينيم.تا اگاهي وشناخت پيدا نكنيم همان هست كه مي بينيم.چه خوب گفتي كه وبلاك هاگشي وچه پيدا كردي؟تازماني كه (مردم)سعي نكننددر پس وعده وعيدهاي اخالاقي وسياسي و...منافع ....را جستجوكنند در سياست همواره قرباني خواهند شد.
    سلام..........نوشته قابل تاملي بود .........و همينطور هم نمي شود نظر داد ............بعد مي نويسم...............به من با اين ادرس جديد سر بزن و در مورد تبادل لينك هم نظرت را بگو.............ممنون