با عرض سلام و ادب
--------
شايد نشود به جرات زمانه ي ما را متهم كرد كه سهم دوست و دوستي رو ادا نكرده باشد و به گذشته ها كه بنگريم چيزي جز حيف و افسوس نصيبي نبرده باشيم..در اينكه هميشه ايام و حتي در گذشته ها شرط هر نوع كنش و رفتار ادميان بر اساس سود- زيان بوده شكي نيست ،هر چند كه با زيركي خود را زير واژه هاي با اب و رنگ پنهان كرده باشد و اكنون نمايانتر از قبل رخ نموده است .
رنسانسي كه در زندگي ما ادميان رخ داد همراه با يك سري تعاملات و تغييراتي كه بتدريج سايه خود را بر زندگي بشر امروزي گسترده كرد و تمام روابط انساني را بطور كلي دگرگون و واژگون ساخت و نظامي جديد بنيان نهاد كه در اين ميان دوستي ها و روابط نيز از گزند ان مصون نماند.مشكل از من و شما و ديگران نيست كه اگر اينگونه مي بود استثنا و نه قاعده محسوب مي شد ولي در اينكه از قاعده گذشته و به فرهنگ تبديل شده بايد تاملي دقيقتر به ان افكند.
اگر بزرگان مادر پي رفع نياز خود مي بودند مهمترين راه رفع نياز در جامعه روزگار خود ارتباط و دوستي با اشخاصي مي بود كه قادر به رفع ان بودند . ولي امروز من براي رفع نياز خود احتياجي به دوستي با ديگران ندارم. امروزه دادن حق العمل به ماشين و يا به افراد بعضا بيگانه(ماشين انساني) جايگزين ان نوع روابطي كه از قبل حاكم بوده شده است.از شلوغي بيرون و دلمشغولي هاي درون هم نبايد گذشت.براستي اگر گذشتگان از جنس ديگر بودند چرا اكنون همانها كه چنين ادعايي دارند به ان روابط نمي انديشند و يا رفتار نمي كنند ؟!!....نه اينكه ما از جنس ديگر هستيم ،اين زمانه است كه از جنس ديگرست و ما فرزند زمانه خويشيم و به اكنون تعلق داريم. ظرفي هستيم كه به شكل مظروف درامده ايم و الزاماتش را هم ناگزير بايد بپذيريم.
يكي از دلايل ديگر مي توان به رشد جريان فرديت و فردگرايي يا ايندويداليسم اشاره كرد كه افراد را به كنج خلوت و تنهايي خويش فرو برده و از جمع گريزان كرده و ارتباطات را به حداقل خود رسانده است .گويي افراد از همه كس و همه چيز گريزانند. دوستي مي گفت اگر قرار باشد من به قيمت دوستي يك عمر براي شما نقش بازي كنم و دروغ بگويم همان بهتر كه در گوشه اي به خيالبافي هاي خودم بپردازم.
***
زندگي فرصت يگانه زيستن است
يك بار امدن - يك بار رفتن
و تنها داشتن يك بار فرصت براي دوستي و مهرباني
يادمان باشد ،يك بار فرصت ،زمان زيادي نيست