با عرض سلام و ادب
-------
باران در اين شهر ساحليمسافري تنهاستكه چشم اندازش را به ميل خويش مي آرايداز سرعت ماشينها مي كاهد و به سرعت رهگذران مي افزايدصف اتوبوس را از كنار خيابان به سينه كش ديوار مي كشاندروزنامه هاي باطل را چتر مي كند و پيش از آنكه در انتهاي خيابان به دريا بريزدمغازه هاي ساحلي را در خلوت ترين ساعت روز از مشتريان آب كشيده مي انبارد.من بارانهاي پيش بيني ناشده را دوست مي دارمدويدن بچه هاهجوم كبوتران به زير ناودونيپاره شدن چرت كشتي هاي تنبل در باراندازبي تفاوتي گربه ها در گرمترين گوشه هاي پنجره چسبندگي پيراهن هاي خيس برجستگي تنديس وار عضلات جهان و بازگشت رنگهاي پنهان به چهره ها به برگهابه سنگهابه آجرهاكسي در باران نقش بازي نمي كندحتي خودپسندترين بازيگر مي داندمردم غافلگير شده تماشاگران خوبي نيستند . . . . .
****
من نواي دريا لبخند زمين و اشك بهشت هستم ( جبران خليل جبران )