• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : دغدغه فردا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام ..زيستن در زمان حال همان خوشبختي است كه بسياري از ما از ان غافل هستيم و امروز را فداي فردا مي كنيم و فردا را فداي فرداي ديگر !!و انچه درك نمي كنيم زندگي است
    + رهگـذر 

    با سلام و ادب

    آزادي از عمق زمان و رهايي از خاطره‌ها و پرسه زدن در حال – سرسره‌بازي روي سطح – تجربه‌اي بينظير است؛ چراکه آنچه الان اذيت يا حتي خوشحالم ميکند، نميتواند در گذشته يا آينده باشد. کم و بيش معنايش اين است که حال ، فارغ از هر آن‌چيزيست که آزارم ميدهد يا آسوده‌ام ميکند

    استدلال آگوستين قدّيس،دربارة زمان در اعترافات شنيدني است.آنجا که ميگويد اصلاً «گذشته» و «آينده»اي درکار نيست، همه چيز «اکنون» است. جز «اکنونِ آنچه اکنون»، هرچه هست «اکنونِ آنچه گذشته» است و «اکنونِ آنچه آينده».

    اکنونِ اکنون، دريافتهاي مستقيممان هستند که بخيال من، انگار نيستند: مثل منظره‌هايي که وقت حرکت قطار تندتند از پنجره رد ميشوند. ولي افسوس که اين منظره‌ها چقدر کم‌حجم‌اند در برابرِ اکنونِ گذشته، که خاطره‌ها هستند و اکنونِ آينده، که انتظارها..خاطراتِ كهنه و انتظاراتِ آتي وهمة زمين و زمان از گذشته و آينده صف کشيده‌اند و آمده‌اند به اکنون. اکنوني که دوست ميداشتم خلوتِ خلوت باشد، که هيچ چيز نباشد، يکدفعه پر ميشود از معنا... همه از سر و کول هم بالا ميروند و دست مي اندازنت و آرامشت را مي گيرند

    قبول مي کنم خيلي سخت است که ذهن و خانه روح آدم ،صبح و شب اينقدر شلوغ باشد ...حتي گاهي به سرت مي زند كه در ِ خانه را باز كني ،آنرا محكم بهم بزني و اردوگاه را يله كني براي غاصبانش!

    -----------------

    وضعيت «اردوگاه ذهني» بحثي گسترده در مباحث تداعي است

    + شيبور 

    سلام بر مريم عزيز و گرامي . ديروز پشت بند کامنتت هر كار كردم نتوانستم بيايم .....راه نميداد امسال در ديدار هر ساليمان حاي ابراهيم خالي بود .....خيلي اصرار كرديم كه بيايد ....گفت دخترم از انگليس آمده و به فوت وفن فروش مغازه وارد نيست .....گرفتاريهاي كاريم زياده .....و گفت اتفاقا‍ دلم براي يه استراحت و مسافرت لك زده......خلاصه از خنده هاي مستانه ي بلند بلند محلس شاد كنش محروم بوديم . مريم حان من مدام به وب سايتت سر ميزنم و اگر كامنت در رابطه با آنها نمي زارم بخاطر يك حالت شبيه به مات و سر گشتگي يا افسردگي ! هست كه دامن گيرم شده .....شايد اين هم بگذرد ....خودت ميداني كه دوست ندارم سرسري و محض فقط حضور كامنتي بزارم به اميد خوش شدن حال و روز بهتري .....و خوش حالم كه عليرغم درسهاي فشرده و سنگين ....دائم پست حديد مي نويسي و فعالي .....موفقيت و پيروزيت نهايت آرزوي ماست .

    سلام

    اگه تونستي از زندگي بدون دغدغه فردا سيراب بشي به ما هم ياد بده .

    موفق باشيد