• وبلاگ : زلال پرست
  • يادداشت : گذر روزها
  • نظرات : 0 خصوصي ، 21 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام. سال نو مبارك....

    سلام . اين اولين لحظه هاي« تحويل» سال نو را برايتان « تحول » در همه ي زمينه ها زندگي آرزو مي كنم . هميشه پر انرژي و با نشاط باشي .

    + محمد 

    سلام . ايميل نتوانستم بخوانم . در هم ريخته بود . مثل خط ميخي !!

    + ابريمو 
    سال نو مبارك...
    +  
    روز نو....سال نو.....بر تو نيز شيرين ترين ها را آرزومندم!
    + رهگذر 

    با سلام و ادب

    چهارشنبه سوري كه از راه مي رسد ،اسطوره‌ي آتش هم در ناخودآگاه قومي- ملي ما بيدار مي‌شود تا شايد به رمز و راز، حديث عبور از آتش را برايمان بازگو كند. به رمز و راز، از آن رو كه اين آتش معمولي و اين پديده شيميايي كه همراه باشعله و نور و سوزندگي است نمادي از آتش‌ مقدس ديگري است كه به ‌نوبه‌ي خود حديثي و حكايتي دارد.

    قداست آتش، در پاك كنندگي و گند زدايي آن است. اگر در اسطوره‌هاي ديني و ملي ما، آتش گزندي به ابراهيم و سياوش نمي‌رساند، نشانه‌ي پاك بودن آنان از دروغ و نيرنگ و فساد و تجاوز است. اگر در ادبيات غنايي ما مدام از آتش عشق سخن مي‌رود شايد به‌اين معناست كه عاشق در آتشي افكنده مي‌شود تا دوست ‌داشتن‌ هايش مدام پاكتر و ناب‌تر شود. در مضامين ديني هم، شايد آتش دوزخ چيزي نباشد ،جز براي سوزاندن كژي ها و پليدي‌ها.

    پس رقص بر فراز آتش و عبور از آتش، آن هم در آستانه‌ي رسيدن نوروز، مي‌تواند نمادي از آن باشد كه ما خود را در آتش مقدسي غسل تعميد مي‌دهيم تا هر ناپاكي اي كه در خويش داريم همه را در اين آتش بسوزانيم، آنچه سبب زردي و پژمردگي‌ِ ما و جامعه‌ي ما مي‌شود به آتش بسپاريم، و گلرنگ و سرخ فام، از آزمون آتش پاي به عرصه‌ي سال نو بگذاريم.( زردي من از تو ،سرخي تو از من )

    ...و اما سخن از نوروز گفتن بسيار دشوار است. چه نياز است از نوروز سخن گفت كه ان را همه مي شناسند و بسيار خوانده ايم و نوشته ايم.ولي شايد نوروز از قالب تكرار استثنا مي باشد ! مگر خود نوروز تكرار نيست ؟ در علم و ادب تكرار ملال اور است و بيهوده .عقل تكرار را نمي پسندد اما احساس تكرار را دوست دارد .طبيعت تكرار را دوست دارد و با تكرار جان مي گيرند و نوروز داستان زيبايي است كه در ان احساس و طبيعت سرحلقه اين تكرار و گشايش اند.

    راستي راز ماندگاري نوروز چيست؟ مسلما نه به ان دليل كه قراردادي است مصنوعي - تقويمي و يا يك جشن تحميلي سياسي و منحصر به يك قوم و يك ملت ،كه جشني است جهاني ،روز شادماني زمين ،اسمان و شكفتن ها و سرشار از هيجان هر آغاز...مدنيت و مدرنيت و تمدن مصنوعي ما هر چه پيچيده تر شود نياز به بازگشت به طبيعت را در انسان ضروري تر وحياتي تر مي سازد و نوروز فصل تجديد اين خاطره است خاطره خويشاوندي انسان با طبيعت .انسان كه در گرماگرم و دلمشغولي هاي بازي زندگي مادر خويش را از ياد برده ،نشانه هاي وسوسه اميز نوروز او را به دامان طبيعت بازمي گرداند و هيچ چيز و هيچ كس قادر به انجام ان نيست مگر نوروز و وسوسه هاي نوروزي.....

    خانه تكاني دل را فراموش نكنيم ...ميونه اين همه کوره راه شايد راه ما اوني بايد باشه که گمش کرده ايم! دعا کنيم پيداش کنيم. شايد بتونيم راهمونو ميونه اين همه تاريکي پيدا كنيم و با خيال راحت حرکت کنيم.....من اگه سر راه « دلمو »‌ پيدا کردم حتما به خاطر تحويل سال متحولش ميکنم.

    با آرزوي بهترين ها در سال نو

    تو روز اول سالي كه آورده براي من تو رو پاييز ...

    سلام ... / بهار آمد / شکوفه ها بر شاخسار درختان روئيدند / دشت پر شد از شقايق و لاله سرخ / رودها خروشان جاري شدند / و قناري ها ترانه خوان / اما ... / هنوز دستان کودک نياز خالي است / دل کبوتر اندوه غم گرفته / و ياس سپيد داغ شبنم دارد / و چشماني منتظر که به افق دوخته شده اند / بيائيد دعا کنيم ... / دعا کنيم که نسيم بهار / بر دستان نياز بوسه زند / و بر آن گل عشق بکارد / و در دل کبوتر شادي را مهمان کند / و او را در آسمان اميد پرواز دهد / و گل ياس را در سپيده دمان / پر کند از شبنم ايثار / و چشمان عاشقان منتظر / را با طلوع خورشيد عدالت روشن کند .... دلت بهاري ... سال نو شما دوست خوبم مبارك ... حق يارت

    امثال سالي بود پر از حادثه اتفاقات عجيب و زيبا و غمين ... همش گذشت من باقي ماندم و من و من ... دوستاني رو از دست دادم همراهاني رو بدست آوردم راه رو نمي شه پيش بيني كرد اتفاقات زيادي افتاده اتفاقات زيادي شايد برامون پيش بياد ولي بهر حال ماييم كه تصميم مي گيريم بازي رو چطور ادامه بديم تنها سود ما تجربه ست كه مثل خطوط همان راه هاي پر از پيچ و خم بر اندام ما مي نشينه مثل خط هاي دايره اي شكل كه در دل درختها مي نشينه تجربيات بر وجودمون مي نشينه و آرام ما رو مي بره به سمت عاقبت خودمون شكوه ندارم و شكر گذار هم نيستم كه عده اي رفتند و عده اي آمدند زندگي مثل بازي پلي استيشن مي مونه ميدوني بچه ها حرص مي خورند كه شكست مي خورند و شاد مي شوند وقتي امتيازي بدست مي آورند ولي در مورد اينكه مرحله ي بعدي چيه و غول بعدي كيه هيچ نمي دادندسودش رو طراح بازي مي بره اگر چه اون هم با استعداده و از روي عشق و علاقه اين بازي رو طراحي كرده ...اما بهر حال برنده ي واقعي اونه .. ما بايد بشينيم و منتظر مرحله ي بعدي بمونيم و از طراح بخواهيم كه مرحله ي بعدي رو مر موز تر با صحنه هاي زيبا تر و مراحل سخت تر خلق كنه و شايد همراهي كنارمون بگذاره تا آسون تر بشه بازي رو به اتمام رسوند .. از اينكه همبازي خوبي داشته باشي بايد لذت برد نه از اينكه چرا داري مي بازي و امتيازي بدست مياد .بيشترين لذت رو كسي ميتونه بهت بده كه بتونه خوب بازي كنه و برات امتياز بگيره و بهش امتياز بدي آخرش هم بازي رو تموم كني . اميدوارم مناظر آينده باب مراد و نيازت باشه هر چه در دل خواستي بگيري نه آنچه كه بر لب آوردي ... من آرزو نمي كنم كه هميشه شاد باشي چون مي دونم نمي شه ... آرزو نمي كنم هميشه سرحال باشي چون مي دونم نمي شه آرزو مي كنم در هر مرحله چه شادابي و چه درماندگي توان ادامه دادن اين بازي رو داشته باشي و درك كنيم كه سود اين بازي هرچه باشد نه به سود ماست نه به سود طراح ! آرزو مي كنم ببينيم تمام ديدني ها را و بشنويم تمام شنيدني ها را و در تمام شادابي ها با تموم وجودمان مسرور باشيم و به غمهايمان احترام بگذاريم و براي وجود غم ارزش قائل شويم شكست بخوريم و شكست بدهيم بميريم و زنده شويم . و در آخر اينكه هيچ جا پايان راه نيست هر پاياني شروع مرحله ي بعد است هرچه پايان يك مرحله سخت تر باشه شروع مرحله ي بعد آسان تر ... يافتن همراهي مثل شما ديدن مناظر رو آسان تر و قابل درك تر كرده ... سال نو مبارك

    به نظر من آتش از اونجايي كه در اسطوره ها نقش مهمي داشته، در ناخودآگاه جمعي ما انسانها هميشه حضور داره، شايد عبور و گذشتن از روي آتش.. نمادي از گذر از مرحله اي به مرحله ديگر از حيات بوده، مثل پوست انداختن، .. و تصادفي نيست كه در آستانه سالي جديد ايراني ها از روي آتش مي پرند...

    سلام . حالا ميدونم كه چرا «صمد بهرنگي» اغلب نامه هايي كه براي «اسد» برادرش مينوشت با سلام به اتمام ميرساند . من هم از خداحافظي و بدرود هميشه دلم مي گيره . پس مريم عزيز ضمن آرزوي روزهاي خوب و خوش و زيبايي برايت تا سال جديد سلام .

    در اين مورد كه گفتي ايستادي و روزها از تو گذشتند مي تونم بگم منم همين حال را دارم نمي دونم چي بايد گفت ؟!ولي فكر كنم ثانيه ها اونقدر عجله داشتند تا از من بگذرند و من را پشت خودشون با هزاران دنياي رفته تنها بگذارند،امسال از آتش پريدم اما آتشي كه داشت جان ميداد من فكر كردم من هم بايد بايستم و جان دادن آن را ببينم پس ترجيح دادم تنها آن را نگاه كنم و در حرارت روبه پايانش جان بسپرم درست مثل آن،از اينكه آرزوي به اين بزرگي برام كردي ازت ممنونم مطمئن باش تمام اين آرزوها به خودت هم برمي گرده ،منم خيلي حرف دارم تا باهات بزنم ولي فكر كنم وقت هم زياد !
    سال نو شما هم مبارك باشه.. من فكر ميكنم براي دومين باره ميام وبلاگ شما . شما واقعا قلم توانائي داريد

    به شب نشيني خرچنگهاي مردابي چگونه رقص كند

    ماهي زلال پرست......رسيده ها چه غريب و نچيده مي افتند به پاي هرزه علفهاي باغ كال پرست .....

    مي شناسمت به نيكي و خوبي ..دوست عزيز نوشته هايت زيبا و عميق بود همه آنها را مرور كردم آنچه به ذهن من مي رسيد در تمام اين لحظات نزديكي من به خود بود به ويژه اشعار زند ياد شاملو كه هميشه آرامش بخش من بوده ....فرارسيدن سال نو را به تو و خانواده ات تبريك مي گويم ...خلوت يك كاج ( عنوان وبلاگ من ) شايد بتواند سايباني براي آرامش باشد ..همانگونه كه زلال پرست بود..منتظرمي مانم

    سلام خانومي! سال نو مبارك! اميدوارم هميشه خرم باشي
       1   2      >